شعر فریاد شبانه

ساخت وبلاگ
شب آمد و دل تنگم هوای خانه گرفت

دوباره گریه ی بی طاقتم بهانه گرفت

شکیب درد خموشانه ام دوباره شکست

دوباره خرمن خاکسترم زبانه گرفت

نشاط زمزمه زاری شد و به شعر نشست

صدای خنده فغان گشت و در ترانه گرفت

زهی پسند کماندار فتنه کز بن تیر

نگاه کرد و دو چشم مرا نشانه گرفت

امید عافیتم بود روزگار نخواست

قرار عیش و امان داشتم زمانه گرفت

زهی بخیل ستمگر که هر چه داد به من

به تیغ باز ستاند و به تازیانه گرفت

چو دود بی سر و سامان شدم که برق بلا

به خرمنم زد و آتش در آشیانه گرفت

چه جای گل که درخت کهن ز ریشه بسوخت

ازین سموم نفس کش که در جوانه گرفت

دل گرفته ی من همچو ابر بارانی

گشایشی مگر از گریه ی شبانه گرفت

(ه.الف.سایه)


موضوعات مرتبط: شعر معرفی فیلم...
ما را در سایت معرفی فیلم دنبال می کنید

برچسب : فریاد,شبانه, نویسنده : mylonelywhispers بازدید : 98 تاريخ : جمعه 3 شهريور 1396 ساعت: 7:01